یکی یه قرص آرامبخش بهم بده...

ساخت وبلاگ
قبلاها که فقط خودم بودم و خواسته هام و مسیری که می دانستم داره کجا میره... اصلا احساس تنهایی نمی کردم... از وقتی شروع کردم به توجه کردن به خواسته های دیگران... سعی کردم تا مراقبت کنم از آدمهای دور و برم... سعی کردم ببینمشون... احساس تنهایی می کنم... خیلی دلم می خواد مثل قبل بی اهمیت به رفتار آدمها زندگی کنم... واقعا یه آرامشی داره که نگو... ولی نمیشه... واسه همین مجبورم هر چند وقت یکبار این احساس مسخره را با کلی منطق آنالیزش کنم تا از خودم دورش کنم... خدایی به نظرم آدمها فقط تو را تنهاتر می کنند... بدون آدمها... واقعا کامل تری...  اینم یه درد دل دیگه خدا ...  + نوشته شده توسط آینه در جمعه نوزدهم آبان ۱۳۹۶ و ساعت 17:35 | یکی یه قرص آرامبخش بهم بده......
ما را در سایت یکی یه قرص آرامبخش بهم بده... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : honestspeech بازدید : 106 تاريخ : پنجشنبه 30 آذر 1396 ساعت: 20:21

خوشحالم که هستیاگر زمین مرا ببلعد اگر از آسمان سنگ ببارد اگر تمام جهان زیر و رود شود غمگین نخواهم بود اگر تنها بازمانده باشم یا حتی تنها کسی که رها شده می ماند در دنیایی زیر و رو شده در زمین بلعیده شده در زیر سنگ هایی آسمان چراکه می دانم هستی و همین هست بودنت هست که آرامم می کند در نهایت همه تنهایی هایم که گاه حس می کنم ازخودخواهی ام تنها شده ام ولی وقتی هستی من فقط تنهای این دنیایم ولی می دانی که با تو هرگز تنها نخواهم بود.  دوستت دارم  خداجون همراه همیشگی ام + نوشته شده توسط آینه در یکشنبه پنجم آذر ۱۳۹۶ و ساعت 21:18 | یکی یه قرص آرامبخش بهم بده......
ما را در سایت یکی یه قرص آرامبخش بهم بده... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : honestspeech بازدید : 100 تاريخ : پنجشنبه 30 آذر 1396 ساعت: 20:21

سلام خداجون این همه نارضایتی از آدمهای اطرافم... این همه غر زدن ها... همه و همه ناشی میشه از اینکه توانایی هام را درست استفاده نمی کنم.  منظورم اینکه در کارم دوست دارم کارهایی را انجام بدم که متاسفانه امکانش برام میسر نبود... واسه همین دیگران را مقصر می دانستم که چرا اجازه نمی دن قدمی جلوتر برداریم و متناسب با توانایی هام حرکت کنم. چرا دوستانم درکم نمی کنند در حالیکه بندگان خدا مشکلی ندارند و من انتظار هم صحبتی در ارتباط ما موضوعاتی را دارم که برای آنها جذاب نیست خوب پس من باید در مسیری قرار بگیرم که کارها متناسب با توانم باشند... کمتر نباشند که اذیت بشم... من به قول دوستان کمال گرا هستم پس نمی تونم با کارهای کوچک و ثابت و یکنواخت خودم را راضی نگه دارم. بهرحال کشف درد خودش یه قدم به سوی رفع مشکل هست. این همه ناراضایتی که در من هست باید کنار زده بشه و به جاش حرکت کنم و مسیرهای دیگه را در کنار مسیری که بالاخره تلاش زیادی براش کردم و الان فقط خودم نیستم و دیگران هم در آن همراه من حرکت می کنند را ادامه بدم.  ولی باید بخشی از وجودم را بردارم و در مسیر دیگه ای حرکتش بدم.. بخشی از توانم را که اینقدر سرکوبش کردم که اذیت شده و صداش درآمده... بخشی از زمانم را اختصاص بدم که انجام کارهایی که دوست دارم  اینطور کمتر آزرده میشم از اینکه دیگران اجازه حرکت بهم نمی دن... چون دارم در مسیری دیگه هم یکی یه قرص آرامبخش بهم بده......
ما را در سایت یکی یه قرص آرامبخش بهم بده... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : honestspeech بازدید : 110 تاريخ : پنجشنبه 30 آذر 1396 ساعت: 20:21